باز چون در مزاج اين ارکان

شاعر : اوحدي مراغه اي

متضاعف شد اعتدال و توانباز چون در مزاج اين ارکان
مدد روح رستنيها دادقوت و حس و جنبش به مراد
بر حيات و روش سواري يافتجسم چون زين دو روح ياري يافت
رستني خورد و خواب و راحت خواستحرکت کرد بر زمين چپ و راست
وز پي ماده گشت نر شيدازين ميان ماده گشت و نر پيدا
در تمناي خيز و خفت شدندماده و نر به هم چو جفت شدند
کوه و صحرا و غار و وادي و دشتتا ز توليدشان جهان پر گشت